همیشه دور انداختن برایم  کار سختی بوده...حتی چیزی که مطمئنم هیچ گاه به دردم نمی خورد...مخصوصآ در مورد یادگاری هایی که پس از مدتی وظیفه عذاب دادن را بر عهده می گیرند

ولی راهی برایش پیدا کردم...چیزی که قرار است دور برود، مدتی از جلوی چشمم دورش می کنم. مثلا در کمدی که می دانم هیچ وقت به سراغش نمی روم می گذارمش...

آن وقت اگر بعد از مدتی به طور اتفاقی به سراغ آن کمد روم و ببینمش به این فکر می کنم که اگر به آن احتیاجی  بود الآن در این کمد نبود. و...بدین صورت تصمیم به دور انداختنش می گیرم!

خودم هم از این نوع خودفریبی تعجب می کنم ولی واقعآ راه دیگری پیدا نکرده ام... . شاید به خاطر همین همیشه تعداد مکانها و کمدهای این چنینی در اتاقم زیادند!