اکسیژنی که در مسیر مانده است...
من هم احتیاج به تنفس دارم... ولی نمی دانم چرا خیالاتم به من می گوید اکسیژن تنها از مجرایی که تو آن را اشغال کرده ای می گذرد!
چه شد که مقابل زندگی من ایستادی؟!
نمی دانم...شاید هم خیالاتم توطئه کرده اند...
+ نوشته شده در پنجشنبه هشتم اسفند ۱۳۸۷ ساعت 10:59 توسط پریسا
|