فروغ...
بدی های من...
« بدی های من چه هستند جز شرم و عجز خوبی های من از بیان کردن، جز ناله اسارت جویی های من در این دنیایی که تا چشم کار می کند دیوار است و دیوار است و دیوار است و جیره بندی آفتاب و قحطی فرصت است و ترس است و خفگی است و حقارت است.»
پنجره...
« از پنجره است که انسان می تواند به افق ها چشم بدوزد، در چهاردیواری زمان تنها پنجره است که بین ما و دنیای خارج رابطه ای ایجاد می کند. پنجره ای به طرف نور، پنجره ای به طرف خورشید، پنجره ای به طرف آن چه زیبا و خواستنی است. اگر پنجره ای وجود نداشت، آیا ما می توانستیم این ظلمت فشرده ای را که در اطرافمان وجود دارد، تحمل کنیم؟!»
از گزین گویه های فروغ فرخزاد ...کتاب « اگر عشق عشق باشد...»
+ نوشته شده در شنبه بیست و هفتم مهر ۱۳۸۷ ساعت 11:38 توسط پریسا
|